تحقیق درس :
اخلاق اسلامی
موضوع:
عالم ذر
پیمان الست
استاد:
طباطبایی
گردآورنده:
ICTRooM
(رشته ICT)
اردیبهشت 1390
بنام خدا
ذره ای از اندیشه در عالم ذر
در کتاب آسمانی ما مسلمانان (قرآن کریم)، سخن از پیمانی عظیم که خداوند از انسانها گرفته است به میان آمده. خداوند در قرآن میفرماید: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم. برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»
این دلیل که در این آیه سخن از ذریه که به معنی فرزندان خردسال است به میان آمده، این آیه را ذر نامیدهاند و به خاطر کلمه اَلَست به پیمان الست معروف شده است.
به عقیده ما عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یکانگیش گرفتهاست.
برخی از دانشمندان، این گونه بیان میدارند که:
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانههای یگانگی خود را به انسان نشان میدهد و آنان را بر این امر گواه میگیرد. ا میفرماید: «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ میدهند: «بَلی شَهِدْنا». پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.
امام جعفر صادق (ع) نیز در این رابطه میفرماید :
فطرت الله اسلام است که خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت.
بنابراین بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه بنده و خداوند ئروردگار آنها است و انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند.
برخی دیگر از دانشمندان همچون علامه طباطبایی نظریه خویش را این گونه بیان میکند:
«عالم ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز میگویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال میفرماید: «إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون» «وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن میگوید: موجود شو! بیدرنگ به وجود میآید.»، «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمه «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه الیالله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.
از آیه ۱۷۲ سوره اعراف این مفهوم استناباط میشود که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار و بر پذیرش توحید و یگانه خواندن پروردگار بودهاست. در برخی از روایات اسلامی، این پیمان را به فطرت نیز مربوط می دانند و مرتبط بودن این پیمان با فطرت را یکی از پایههای این پیمان قلمداد میکنند.
در مورد عالم ذرّ یا عالم میثاق بین مفسّرین ، محدّثین ، حکما و عرفا مناقشات علمی فراوانی وجود دارد که ذکر نظرات همه ی آنها در این نامه مقدور نیست. لذا در این نامه تنها به نظر برخی از حکمای مفسّر ــ آن هم به صورت کلّی ــ پرداخته می شود. چرا که ورود در جزئیّات این مسأله ، به معلومات کلامی ، فلسفی و عرفانی بالایی نیازمند است.
خداوند متعال می فرماید: « وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ. ـــــ و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن» ( حجر/21) و می فرماید: « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس. ــــ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است ...»(حدید/25) باز می فرماید:« یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْر ... . ـــــ اى فرزندان آدم! ما لباسى براى شما نازل نمودیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است... .»( الأعراف : 26) ایضاً می فرماید: « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون. ــــــ پس منزّه است کسی که ملکوت همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او باز گردانده می شوید.» (یس:83)
آیه 21 حجر دلالت بر این دارد که همه ی موجودات ، حقایقی جاویدان نزد خدا دارند ، چون هر چه نزد خداست زوال ناپذیر است. « ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ»(نحل/96) و در آیه 25 حدید بیان فرمود که خداوند متعال همانگونه که کتاب آسمانی را از نزد خود(علم خود) نازل نموده است آهن را هم از نزد خود نازل کرده است. در آیه 26 اعراف نیز لباس را نازل شده از سوی خود معرّفی نمود. بنا بر این ، حقیقتِ همه ی اشیاء ، قبل از ایجاد دنیایی آنها با اسباب و علل دنیایی ، به نحو وجود علمی در مرتبه ی علم الهی موجود بوده اند. حقایق اشیاء از این مرتبه تنزّل یافته ، مراتب گوناگون وجود را یک به یک طی می کند تا در نهایت به پایین ترین مرتبه ی عالم ملکوت می رسد. آنگاه از عالم ملکوت با تدبیر و ترتیبی ویژه و به صورت آن به آن و به تدریج و به صورت پیوسته به عالم مادّه نازل می شود. برای مثال حقیقت یک سیب از علم الهی نازل شده مراتبی را طی نموده به ملکوت سفلی می رسد و آنگاه لحظه به لحظه صورت سیب به مادّه ی موجود در درخت که از خاک گرفته می شود افاضه می گردد. از نگاه افراد عادی چنین به نظر می رسد که سیب خودش بزرگ می شود و از حالت بالقوّه بودن به سوی فعلیّت خود پیش می رود ؛ امّا از نگاه کسی که از افق ملکوت به عالم مادّه نظاره می کند مادّه ی سیب تنها قبول صورت می کند و این حقیقت ملکوتی سیب است که به اذن الله ، صورتهای پیاپی سیب را به مادّه افاضه می کند.
انسانها نیز چنین پرسه ای را طی می کنند تا وارد عالم مادّه شده و تکامل پیدا کنند ؛ با این تفاوت که دیگر موجودات ، هر صورتی را که از جانب ملکوت به آنها افاضه شود به صورت طبیعی قبول می کنند ؛ یعنی تا جایی که موجود مادّی ، قابلیّت دارد صورتها به او افاضه می شوند ؛ امّا انسان افزون بر این ، در مواردی قابلیّت خود را هم در دست خود دارد ؛ یعنی در مواردی می تواند قابلیّت خاصّی را در خود فراهم کند تا صورت کمالی خاصّی را از عالم ملکوت بگیرد یا بالعکس می تواند قابلیّت موجود خود را معطّل گذارد یا حتّی نابود سازد و در نتیجه خود را از برخی صور کمالی که در حقیقتِ ملکوتی او وجود دارد محروم نماید.
برخی افراد از ظاهر آیات و روایات یاد شده و برخی روایات دیگر چنین فهمیده اند که نفس انسان قبل از جسم او وجود داشته است. لذا آنگاه که جسم او آمادگی لازم را در در رحم مادر پیدا می کند آن نفس به بدن شخص تعلّق می گیرد. به قول معروف « مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک ـــــ چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم. ». بر همین اساس خیال کرده اند در عالم ذرّ ، تنها روح مورد خطاب قرار گرفته است. روشن است که این گروه ، از مطالب پیش گفته نیز همین برداشت را خواهند داشت. در مقابل ، گروه دیگری با توجّه به ظاهر آیه ی« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ ... » و برخی دیگر از روایات ، چنین فهمیده اند که عالم ذرّ عالمی مادّی بوده که وجود ذرّی انسان در آنجا با وجودی بسیار ریز و ذرّه مانند از پشت حضرت آدم (ع) بیرون آورده شده و مورد سوال واقع شده اند و دوباره به صلب آن حضرت باز گشته و تا موعد مقرّر از صلبی به صلب دیگر منتقل شده اند تا در نهایت به صلب پدران خود رسیده در رحم مادر خود قرار گیرند.
این دو نظر ظاهراً در مقابل یکدیگر قرار دارند. ظاهراً آنچه پیشتر گفته آمد نیز یکی از این دو نظر است. امّا در حقیقت چنین نیست چون قائلان نظر پیش گفته ــ یعنی حکمای صدرایی ــ به صراحت خلقت روح قبل از بدن را انکار نموده اند. بنا بر این ، نظر مطرح شده ، در حقیقت هیچکدام از این دو نظریّه نیست بلکه شامل هر دوی این نظرات است ، لکن فهم این مطلب چندان آسان نیست. لذا برخی متوجّه عمق آن نشده خیال کرده اند مراد از وجود ملکوتی انسان در عالم ملکوت همان نفس یا روح است.
از دیدگاه فلسفه ی صدرایی نفس جزئیِ اشخاص انسانی نه قبل از بدن ، بلکه همراه با بدن دنیایی آنها خلق می شود. و اساساً روح (نفس) بدون بدن معنی ندارد. لذا بعد از مرگ نیز روح بدون بدن نبوده دارای بدن برزخی خواهد بود. امّا اینکه در برخی روایات از خلقت روح قبل از بدن سخن گفته شده ، در برخی موارد مراد روح کلّی است که غیر از روح افراد انسانی است ؛ در مواردی نیز ، که مراد روح جزئی افراد است ، منظور تقدّم رتبی است نه تقدّم زمانی. یعنی روح با اینکه از حیث زمانی همراه با بدن خلق می شود ، ولی از آنجا که از بدو خلقت موجودی غیر مادّی است رتبه ی وجودی (شدّت وجودی ) آن بالاتر از رتبه ی وجودی بدن است. لذا گفته می شود روح در خلقت ، تقدّم وجودی بر بدن دارد. در علوم عقلی هشت قسم تقدّم و تأخّر وجود دارد که تقدّم و تأخّر زمانی یکی از آنهاست. لذا هر جا سخن از تقدّم چیزی بر چیزی بود همواره نمی توان آن را به معنی تقدّم زمانی گرفت.
با این بیان اجمالی روشن می شود که انسان قبل از خلقت دنیایی ، وجود تفکیک شده و فردی نداشته است که خداوند متعال بخواهد از او پرسشی بکند. وجود یافتن انسان همان است و در دنیا بودن او همان. لذا « وارد دنیا شدن انسان» نه از نظر براهین فلسفی توجیه پذیر است نه از متون دینی چنین چیزی به صراحت استفاده می شود. بلی هم در فلسفه و هم در متون دینی بیان شده که همه ی موجودات و از جمله انسان ، قبل از این عالم در عالم بالاتری (عالم ملکوت و عالم جبروت) حضور داشته اند ؛ امّا مقصود از این تعابیر این نیست که آن موجودات به وجود فردی خود در عوالم ملکوت و جبروت حضور داشته اند. بلکه منظور این است که حقیقت و کمال وجودی آنها در ضمنِ وجود علّت ملکوتی یا جبروتی شان وجود داشته است. این تعبیر مثل این است که گفته شود: صور خیالی انسان قبل از پدیدار شدنشان در قوّه ی خیال آدمی حضور داشتند. چون اگر کمال این صور در قوّه ی خیال نبود نمی توانست آنها را پدیدار سازد. رابطه ی مخلوقات نسبت به اراده ی خداوند متعال تقریباً مثل رابطه ی صور خیالی انسان نسبت به اراده ی اوست. یعنی همانگونه که به محض اراده نمودن انسان ، صور خیالی پدیدار می شوند ، و حقیقتی جز ظهور اراده ندارند ، مخلوقات نیز چیزی جز ظهور اراده ی خدا نیستند. « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون. ــــ امر او چنین است که هر گاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مىگوید: «موجود شو! » آن نیز بیدرنگ موجود میشود(یس:82)
خداوند متعال حقیقت انسان را ــ نه حقیقت اشخاص را ــ از علم خود به عالم جبروت و از عالم جبروت به عالم ملکوت نازل نمود تا این حقیقت به مرز عالم مادّه نزدیک شد. در این مرحله آن حقیقت انسانی را نفس کلّی انسان می گویند که نفس هیچ شخص خاصّی نیست. آنگاه خداوند متعال گِل آدم را سرشت تا به حالتی رسید که قابلیّت دریافت نفس در او پدید آمد در این هنگام آن نفس کلّی به جسم آدم (ع) تعلّق گرفت و آدم خاکی انسان شد ؛ و آن نفس کلّی در عین اینکه در ذات خود به کلّیّتش باقی بود در مقام تعلّق و فعل ، نفش جزئی حضرت آدم (ع) نیز شد. ـــ توجّه: آن نفس به بدن آدم (ع) تعلّق گرفت نه اینکه در آن داخل شد. نفس در چیزی داخل نمی شود. همانگونه که اراده ی انسان به صور خیالی او تعلّق گرفته آنها را پدید می آورد ولی اراده داخل در آن صور نیست بلکه مدبّر آنهاست ـــ در همین هنگام آن نفس کلّی افزون بر تعلّق کلّی به کلّ بدن حضرت آدم (ع) ، تعلّقی نیز به تک تک ذرّات وجود او گرفت. در این هنگام به تعداد آن ذرّات ، نوعی خاصّی از تعلّق نیز برای نفس کلّی حاصل شد که به سبب آن نوع تعلّق ، به تعداد آن ذرّات ، نفس جزئی حاصل گردید ؛ و هر ذرّه ی وجود آن حضرت ، به واسطه ی این تعلّق ، تشخّصی خاصّ پیدا نمود. و همین نفوس جزئی متعلّق به ذرّات بودند که مورد سوال خدا قرار گرفتند. از آن زمان هر نفسی ذرّه ی مربوط به خود را تدبیر می کند تا بالاخره به صلب معیّنی برسد و در رحم معیّنی قرار گیرد. لذا انسانها قبل از مرحله ی نطفگی نیز وجود مادّی داشته دائماً در مسیر تکاملند تا به مرحله ی نطفگی برسند. خداوند متعال می فرماید: « مگر نه این است که مدت زمانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود؟ همانا ما انسان را از نطفهاى آمیخته آفریدیم ، که او را خواهیم آزمود ، پس وى را شنوا و بینا گردانیدیم. ما راه را به او نشان دادیم، یا شاکر باشد یا کفران کننده . » ( الانسان (الدهر: 1 ـ 3)
شاید در اینجا این سوال پیش آید که چگونه یک نفس ، در عین اینکه یکی است به تعداد ذرّات موجود در صلب حضرت آدم و به تعبیری به تعداد انسانها تکثّر نیز دارد؟!!!
در جواب گوییم نسبت این نفس کلّی به تک تک انسانها یا ذرّات موجود در صلب آدم (ع) ، مثل نسبت اراده ی انسان است به صور خیالی انسان. وقتی انسان به یک اراده کردن ، چندین موجود خیالی را به یکباره در ذهن خود ایجاد می کند همه ی آن صور ، ظهور یک اراده اند لذا به محض اینکه اراده برداشته شود همگی نابود می شوند. در این مثال اراده در ذات خود یکی است ولی در مقام ظهور و تعلّق کثرت پیدا می کند.
نظر دیگری نیز وجود دارد که بر نظرات قبلی و بازگو شده منطبق است و علاوه بر اینکه منافاتی باآنها ندارد به درک بهتر اسرار خلقت کمک می کند.
قرآن گنجینه همه علوم از ازل تا ابد و حاوی همه رازهای بودن و نبودن است که یگانه خالق جهان بر پیامبر خاتم (ص) نازل فرمود و ایشان به امانت به ما مسلمانان داده وکلید این کنج عظیم را دردست اهل بیت عصمت وطهارت قرار داد و فرمود این دو امانت من نزد شما هستند.
علم کیهان شناسی از جمله علوم مورد علاقه مسلمانان از دیرباز بوده و جزو دروس اصلی طلاب حوزه ها در چارچوب بحث درسی به نام هیات تدریس میشده است وبزرگانی چون خارزمی را به جهان معرفی می کند.
شاخهای فیزیک ماده وکیهان شناسی شروع پیدایش جهان را از ذره بسیار کوچکی در فضای نیستی مطلق میدانند که پس از دریافت انرژی عظیمی که منشا آن را از نظر درونی یا خارجی بودن به درستی درک نمیکنند همچون یک بمب اتمی بسیار قدرتمند منفجر شده و فضای لایتناهی را پر از غبار کرده است و در طی سالیان به تدریج غبارها در گوشه گوشه جهان مجتمع گشته ستارگان داغ و سیارات منجمد واقمار آنها پدید آمدند .این فرآیند تولید ستاره و زایش سیارات هم اکنون نیز در حال وقوع است و مجموعه اجرام فوق را به سوی نقطه ای از فضا حرکت میدهد نقطه ای که فرار از آن غیر ممکن مینماید حتی طیفهای نور مریی را در خود می بلعد و سیاه چاله نامیده میشود بر اساس کاوش دانشمندان همه اجرام آسمانی روزی در آینده وارد ای سیاه چاله شده براثر جازبه قوی در مرکز فشرده شده و به حالت ذره آغازی بازمیگردند.
در این رابطه مقالات بسیار زیادی منتشر شده اما هدف ما در اینجا برسی دیدگاه عالم ذر از نظر علمی برای روز آغاز خلقت جهان است به استناد فرمایشات قرآن و اهل بیت این امانات جاوید .
معجزات علمی قرآن در کیهان شناسی!
در مورد عمر کل دنیا و زمین و سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی که همگی گوشه ای از معجزات قرآن است دقت کنید
نسبت عمر دنیا به عمر زمین:
سوره ی 50 (ق): آیه ی 38:
"ما آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ گونه رنج و سختی ای به ما نرسید"
سوره ی 41 (فصلت): آیه ی 9:
"بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است!"
امروزه دانشمندان با توجه به شواهد موجود عمر زمین را 4.5 میلیارد سال پیش بینی می کنند.
این در حالی است که عمر دنیا 13.5 میلیارد سال برآورد شده است.چه بسا تاریخ پیمان الست باشد !
در قرآن آمده که زمین در دو روز و دنیا در شش روز خلق شد. (عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است).
اگر این موضوع را با شواهد عینی امروز مقایسه کنیم هیچ کمبودی دیده نمی شود!
عمر دنیا (13.5 میلیارد سال) را بر عمر زمین (4.5 میلیارد سال) تقسیم کنید.
جواب 3 بدست می آید.
این بدان معناست که علم امروز نیز به این مسئله رسیده که عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است!
سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی:
سوره ی 86 (طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و کوبنده ی شب! و تو نمی دانی کوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است!"
در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است که چاله را ایجاد می کند.
نسبیت عام پیش بینی می کند که سیاه چاله ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اکثرا قابل رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.امواج دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد که کسی به جایی می کوبد! (ستاره ی کوبنده).
باور ندارید؟ گوش کنید!
قرآن در آسمان ستاره ای کوبنده را معرفی می کند که ثاقب است. (چاله ایجاد می کند).
کلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شک نمی گذارد!
بیگ بنگ – بیگ کرانچ و انبساط دنیا:
سوره ی 55 (الرحمن): آیه ی 37:
"آسمان ها روزی دوباره شکاف برمی دارند و مانند گل سرخی باز می شوند!"
سوره ی 51 (الذاریات): آیه ی 47:
"و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا کردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم!"
سوره ی 21 (الانبیا): آیه ی 104:
"در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!
با بیان تئوری بیگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند.مدتی بعد به کمک تحقیقات عده ای از دانشمندان مشخص شد که علاوه بر بیگ بنگ پدیده ای به نام بیگ کرانچ هم باید وجود داشته باشد. و همانطور که دنیا باز شده روزی به همان نقطه ی آغاز جمع می شود. (انا لله و انا الیه راجعون).قرآن این موضوع را در ابتدا به باز شدن یک غنچه ی گل رز تشبیه می کند و بیان می دارد که با قدرت بی انتهای خویش در حال گسترش (انبساط) دنیا است!و روزی همانطور که این دنیا را باز کرد دوباره مانند طوماری آنرا در هم خواهد پیچید. (بیگ کرانچ).و این سخن حقیقت است!