به نام خدا
تحقیق درس :
اندیشه اسلامی
موضوع:
بررسی نظریه داروین
استاد:
طباطبایی
گردآورنده:
ICT Room
Iii(رشته ICT)
زمستان 89
بشر چنان حیات وحش را تخریب می کند که می ترسم به زودی یتیم شود
چالز داروین کیست ؟
او پنجمین از شش فرزند خانواده بود. پدرش رابرت داروین پزشک جراح و مادرش سوزانا وِجوُود ازخانوادههای اصیلزاده انگلیسی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ دیده به جهان گشود.وقتی داروین هشت سال داشت مادرش درگذشت. یک سال بعد او را برای تحصیل به مدرسه شبانهروزی در شهر مجاور فرستادند.در ۱۸۲۵ پس از صرف یک سال کارآموزی در کنار پدرش برای تحصیل پزشکی به دانشگاه ادینبرو رفت اما خشونت عملیات جراحی باعث شد که از پزشکی بیزار شود و در عوض نزد یک برده سیاهپوست آزاد شده به نام جان ادمونستن به آموختن علوم دینی پرداخت .در سال ۱۸۲۷ پدر ناخشنود از این که پسر جوانش به پزشکی علاقهای نشان نمیدهد، نام او را در کالج کریست نوشت تا در کسوت روحانیت درآید.بهعنوان رشته علمی خاص زیستشناسی که نظریات و تئوریهای خاص خود را مطرح میکند انتخاب کرد .یک سال بعد داروین یکی از اعضای فعال انجمن دانشجویی طبیعیدانان و شاگردی مستعد در مکتب رابرت ادموند گرانت، یکی از پیشگامان نظریه فرگشت بود. وی همچنین در کلاسهای تاریخ طبیعی رابرت جیمسون در زمینه جغرافیای چینهشناختی شرکت میکرد و طریقه طبقهبندی گیاهان را در موزه بزرگ دانشگاه ادینبورگ میآموخت.
تئوری تکامل
دربسیارى ادیان، از جمله در اسلام، حیوانها و انسانها مخلوق مداخله الهى پنداشته شدهاند.اما نظریه تکاملى چارلز داروین بر عکس اندیشه دینى، تکامل انواع حیوانى و انسانى را عارى ازهر منظورى مىداند که در نتیجه فرایندى اتفاقى پدید آمده است. تکامل نتیجه چیزى است که داروین آن را انتخاب طبیعى نامید. مفهوم انتخاب طبیعى این است که همه موجودات زنده براى زنده ماندن نیازمند غذا و منابع دیگرى مانند حفاظت در برابر شرایط نامساعد اقلیمى هستند. اما منابع کافى براى نگهدارى همه انواع حیوانى که در هر مرحله زمانى معین وجود دارند، موجود نیست، زیرا زاد و ولد آنها به مراتب بیشتر از آن است که محیط بتواند غذاى آنها را فراهم کند. آنها که بهتر با محیط شان انطباق یافتهاند باقى مىمانند، در حالى که دیگران، که کمتر توانایى مقابله با شرایط محیطى (مبارزه براى بقا) را دارند، نابود مىشوند.
اگرچه نظریه تکامل از زمان داروین تاکنون اصلاح گردیده، نکات اصلى نظریات او هنوز وسیعا پذیرفته مىشوند. نظریه تکامل به ما امکان مىدهد درک روشنى از ظهور انواع گوناگون و رابطه آنها با یکدیگر به دست آوریم .
اکنون عموما پذیرفته شده است که تکامل حیات در اقیانوسها آغاز گردید. در حدود چهار صد میلیون سال پیش، نخستین موجودات زمینى پدیدار گردیدند. برخى از اینان به تدریج به صورت خزندگان بزرگ در آمدند، که بعدا پستانداران جاى آنها را گرفتند. پستانداران جانوران خونگرم هستند که از طریق آمیزش جنسى تولید مثل مىکنند. اگرچه پستانداران از نظر اندازه بدنى بسیار کوچکتر از خزندگان عظیمالجثه بودند، اما با هوشتر بوده و قدرت مانور بیشترى داشتند. پستانداران بیش از حیوانات دیگر استعداد یادگیرى از تجربه دارند، و این استعداد در نوع انسان به بالاترین حد تکامل خود رسیده است. انسانها بخشى از یک گروه پستانداران عالی تر یعنی نخستی ها هستند که هفتاد میلیون سال پیش بوجود آمده اند.
نزدیکترین خویشاوندان ما در میان انواع حیوانى شمپانزه، گوریل و اورانگوتان هستند. اما اینکه گفته شود انسان از نسل میمون است، برداشت نادرست از درک مفهوم تکامل است. انسانها از نسل میمونها پدید نیامدهاند. منشأ تکامل انسانها و میمونها همگى به گروههاى بسیار ابتدایىترى از انواع پیشین که میلیونها سال قبلزندگی می کردند بر میگردد.
پاسخ
چارلز داروین در قرن نوزدهم میلادی نظریه ای را از لحاظ علمی مورد مطالعه و تحقیق قرارداد و صورت بندی نمود که سال ها و بل قرنها پیش به عنوان نظریه ای از طرف فلاسفه و دانشمندان پیشین ارائه شده بود، اگرچه به این معنا و گستردگی مورد تحقیق و کاوش های بشری در نوع امروزی واقع نشده بود . در این راستا داروین با جمع آوری شواهد بسیاردر تایید نظریه تکاملی ، توانست اکثریت جامعه علمی جهان را قانع و متوجه نظریه خود نماید . ادیان نیز با توجه به سابقه کهن و حضور پر رنگ و تاثیر گذارخود در تاریخ بشری ، نسبت به حضور انسان در کره خاکی با دستاورد های انسانی به گونه ای محل نزاع بوده است که با ظهور و حضور چارلز داروین و تلاش او در اثبات ادعای نظریه تکاملی باز نزاع دین و علم رونقی دیگر یافت . در این اثنا نگاه دین اسلام و دانشمندان مسلمان در این رابطه بسیارحائز اهمیت و مهم می باشد.
دین مبین اسلام به عنوان خاتم ادیان الهی از زمان تاسیس و تثبیت تاکنون با توجه به آموزه های خود اعم ازحوزه های انسانی ، اخلاقی ، معرفتی و ... می باشد که داعیه دار هدایت آدمی در تمام اعصار زمان خود و زمان های بعد از خود ، بوده است و تاثیر شگفت و عظیمی بر اندیشه بشر زمان خود و زمانهای بعد از خود داشته است وهمچنان دارد اگرچه همیشه مبداء و کانون واکنش های مهم و اساسی در مقابل نظریات علمی و غیر علمی دوران و روزگاران ، چه به لحاظ تایید و چه به لحاظ تکذیب بوده است . مهمتر آنکه نتایج متعاقب این نزاع و درگیری ها بر سیر تاریخ علوم و اجتماع بعد ازخویش بسیار تاثیرگذار بوده است . فلذا با این ادعای دینی و پیشرفت های دانش بشری در قرون گذشته و قرون اخیر توسط دانشمندان علوم طبیعی ، بی تفاوت بودن دین جایز نبوده و اصولاً دین آمده تا گویی در این مسیر با این بشر خاکی وهوشمند( انسان ) راهنما و یاری دهنده باشد ، اگر چه درگیری ها و نزاع های این قبیل چه در دین مسیح و چه در دین اسلام از موارد شایع و مرسومی بوده است که در تاریخ علم وتاریخ فلسفه وجود داشته و دارد. کافی است کمی حوصله به خرج داده و در این رابطه ( نزاع و درگیری علم و دین ) نگاهی به تاریخ علوم طبیعی وعلوم دینی بیاندازیم تا پی ببریم که چگونه این گونه نزاع ها شکل گرفته اند و نتایج حاصله از آن نزاع ها چه ثمرات و بازتاب هایی را در روابط امروزه ی میان علم و دین و دانشمندان هر دو طیف علم و دین به جای گذاشته است و چقدر در تفاسیر متفاوت از کلام خدا در دین توسط فلاسفه و متکلمان اسلامی در قبال موضوع علم و حساسیت نسبت به آن ، جرح و تعدیل هایی را به همراه داشته است و بواقع انجام شده اند .
دیدگاه شهید مطهری در باب تکامل
حال موضوع را با نگاه شهید مطهری ادامه می دهیم . شهید مطهری دراثرارزشمند خویش «توحید» طی چند فصل به صورت مبسوط به توضیح و نقد و بررسی نظریه تکامل داروین پرداخته است . در اولین نگاه شهید مطهری از دو فرضیه در رابطه با خلقت نام می برد تحت عنوان " ثبات انواع " و " تبدل انواع " که اولی را گاهاً فرضیه خلقت و آفرینش می نامند .
شهید مطهری چنین می آورد که : « آنگونه که بعضی ها از نظریه تبدل انواع داروین بعد مادیت را در نظر گرفته اند و از آن اثبات بی خدایی نموده اند چنین نبوده چرا که داروین خود آدم مذهبی بوده و تا آخرین لحظه هم به خداوند معتقد بوده است».
شهید مطهری با ذکر وجود هر دو نظریه در تاریخ بشری به دو اشتباه طرفداران هر دو طیف اشاره می کند که : « اشتباه طرفداران تبدل انواع این بوده که خیال کرده اند اصولی که آنها برای تبدل انواع ذکر کرده اند کافی است و این عدم کفایت دلایل نظریه را ابطال نمی کند و چاره ای نیست که مساله خدا شناسی را در آن دخالت دهیم» . اما اشتباه طرفداران ثبات انواع این خواهد بود که خیال کرده اند خداشناسی مستلزم ثبات انواع است و تلاش کرده اند اصول لامارک و داروین را بی اساس بخوانند در صورتی که این اصول همه با اساس بوده ولی برای توجیه پیدایش حیوانات نا کافی است.
اگر توجه داشته باشیم یکی از براهین اثبات خدا برهان نظم است و در صورت کافی بودن دلایل اصول لامارک و داروین که در پیدایش انواع ذکر کرده اند استدلال و برهان نظم مخدوش می گردد و در غیر این صورت برهان نظم تایید می گردد . بنابراین می بینیم که گویی شهید مطهری پذیرش کفایت اصول تبدل انواع را با مبانی برهان نظم که مبتنی بر فرض خالقی مدبر و دانا است را با فرایند های طبیعی تعویض می نماید پس نظریه تبدل انواع رد می شود .شاید اشاره به نگاه اولیه لامارک چندان بعید نباشد آنجا که ذکر می کند بسته به تغییر در آب و هوا و شرایط جغرافیایی و طرز زندگی اعضا و شکل و حتی ساختمان جانور یا گیاه تحول می یابد یعنی اینکه تغییرات زیست محیطی باعث تغییرات ساختاری در موجودات می گردد و این همان تفکر جمعیتی است که داروین بر آن اشاره داشته است و این همان نقطه مهم و اساسی نظریه داروین است که موجبات انتقاد های فراوان شده است.
لامارک هم این موضوع را به کرات مورد تایید قرار داده بود و برای این نظر خویش مثال های متنابهی آورده است .
این نگاه مورد انتقاد قرار گرفته چرا که توجیه ، توجیه نا رسایی است و چگونه این قانون : که عضوی در محیطی استفاده نداشته باشد طرد می گردد و به مرور از بین می رود با چه قانونی قابل انطباق است ؟
در نهایت صورت بندی اصول لامارک به این صورت خواهد بود که :
اصل اول : تاثیر محیط .
اصل دوم : پیدایش نیازمندی های جدید و عادات جدید بر اساس آن نیازمندی ها .
اصل سوم : این صفات بدست آمده با وراثت منتقل می گردد .
استاد شهید مطهری در مقابل این سه اصل اثر اصل اول و دوم را در حالیکه انکار نمی کند اما ناکافی می داند و اصل سوم را قابل مناقشه و مخدوش می داند .
آنگاه که داروین آمد و اصول دیگری را آورد اگر چه اصل اول لامارک را مورد تایید قرار داد اما موضوع دیگری را تحت عنوان " انتخاب طبیعی " و " بقای اصلح " را مطرح نمود که بسیاری از مسایل و مشکلات نظریه لامارک را نداشت چرا که لامارک نتوانسته بود حرکت همیشگی نوع را در جهت منافع و مصالح توجیه کند اما انتخاب طبیعی داروین تا حدودی این اشکال را رفع کرده بود .
بنابراین درمی یابیم که بحث اصلی شهید مطهری ناظر به سازگاری و یا عدم سازگاری نظریه داروین با خداشناسی است . و تلاش می نماید تا سازگاری یا عدم سازگاری این موضوعات را با مسئله خداشناسی در اسلام مورد بحث قرار داده و بـا روش مقایسه ای بــا برهان های اثبات خدا نتیجه مورد نظر خود را استنتاج نماید .
اما با توجه به مباحث مطرح شده چنین در می یابیم که هم در دین و هم در نظریه تکاملی لامارک و داروین بحث تغییرات در موجودات وجود دارد که این تغییرات در حوزه دین به دست و فعل خداوند صورت می گیرد اما در نگاه تکاملی اگر چه تغییرات در محیط صورت می گیرد اما دلایل و علت آنها را ذکر نمی کند و گویی از یافتن و ارائه علت تغییرات عاجز و ناتوان است همچنانکه خود داروین در قسمت های مختلفی از کتابش و در کنار حرفهایش اعتراف می کند که : بالاخره یک عامل مجهولی را باید برای پیدایش این تغییرات معتقد شد یعنی همه این عواملی که من ذکر می کنم باز هم معما را حل نمی کند و این مهم یعنی اینکه توجه به هدف و این همان اصلی است که الهیون می گویند : " اصل توجه به غایت " .
بنابراین اگر تمام حرف های داروین صد درصد هم درست باشد بالاخره باید به عاملی ماوراءالطبیعی معترف باشیم خواه با نگاه دینی و ایمانی بتوانیم آنرا اثبات نموده و بپذیرییم و خواه اینکه با نگاه داروینی بدون اثبات آنرا بپذیریم . بهرحال در نگاه استاد شهید مطهری امکان جمع نمودن این دو امر : نظریه تکاملی داروین و اعتقاد به خدایی مدیر و مدبر و دانا به عنوان خالق و نظم دهنده به عالم امکان چندان دور از عقلانیت نبوده و این دو نافی همدیگر نیستند...
----------------------------------------------------------------
منابع :
1 - داروین و میراث / ترجمه حسن افشار
2 - توحید / استاد شهید مرتضی مطهری